خوش آمدید...
نویسنده: M.JeYda(یکشنبه 88/9/29 ساعت 12:26 صبح)
* A hard beginning makes a good ending*
یک شروع سخت، یک پایان خوب به دنبال دارد.
بنــــــــــــام آنــــــکه در دلـــــــم درخشـــید !!!
به رســـــم ادب ســــــــلام،
ســـــــــلامی گرم به همه عزیزانی که با حضورشون تو این وبلاگ، بهم افتخار میدن.
امیـــــــدوارم بـا نظـــــــــرات سازندتون، منو در بـهبـــــــود هـــر چه بـهتــــر این وبــــــلاگ
یــاری کـــــنید...
کلمات کلیدی :
نظرات دیگران ( )
مقدمه...
نویسنده: M.JeYda(یکشنبه 88/9/29 ساعت 12:18 صبح)
مثل همیشه بازم سلام...!
لحظات خوبی رو برای شما آرزو می کنم. هدفم از طراحی این وبلاگ اینه که مطالبی رو بیان کنم. تا با این کار اندیشه ای بالاتر بره. راستش من خیلی طرفدار کسانی هستم که با فکر، اندیشه و مشورت در مورد چیزهای مختلف تصمیم می گیرن. رو همین حساب معتقدم که انسان باید قبل از انجام کاری، اول خوب فکر کنه و همه ی جوانب کار و در نظر بگیره، بعد اون کار رو انجام بده. به همین خاطر تصمیم گرفتم اینکارو کنم تا در درجه اول باعث ارتقاء تفکر خودم بشم و در مرحله بعد، تونسته باشم در همین راستا، در مسیر فرهنگ هم قدمی برداشته باشم. در بروز رسانی مطالب، موضوعات وبلاگ، امکان داره در مورد چیزهای مختلف باشه، اما تمام سعی خودمو می کنم که آموزنده و مفید باشه...
راستــــــــی ؟؟؟
یه سری مطالب زیبا و قابل تأمل، تو آپ جدیدم گذاشتم..... امیدوارم خوشتون بیاد...
راستـــــی، یه چیز دیگه؟؟؟
نـــــــــــظــر یـــادتـــون نـــــره.... مـــرسی...
کلمات کلیدی :
نظرات دیگران ( )
قدرت اندیشه...
پیرمردی تنها در مینه سوتا زندگی می کرد . او می خواست مزرعه سیب زمینی اش راشخم بزند اما این کار خیلی سختی بود.
تنها پسرش که می توانست به او کمک کند در زندان بود
.
پیرمرد نامه ای برای پسرش نوشت و وضعیت را برای او توضیح داد
:
پسرعزیزم من حال خوشی ندارم چون امسال نخواهم توانست سیب زمینی بکارم
.
من نمی خواهم این مزرعه را از دست بدهم، چون مادرت همیشه زمان کاشت
محصول را دوست داشت. من برای کار مزرعه خیلی پیر شده ام. اگر تو اینجا بودی تمام مشکلات من حل می شد.
من می دانم که اگر تو اینجا بودی مزرعه را برای من شخم می زدی
.
دوستدار تو پدر
.
پیرمرد این تلگراف را دریافت کرد
:
پدر, به خاطر خدا مزرعه را شخم نزن, من آنجا اسلحه و مهمات پنهان کرده ام
.
4
صبح فردا 12 نفر از مأموران FBI و افسران پلیس محلی دیده شدند , و تمام مزرعه را شخم زدند بدون اینکه اسلحه ای پیدا کنند .
پیرمرد بهت زده نامه دیگری به پسرش نوشت و به او گفت که چه اتفاقی افتاده و می خواهد چه کند ؟
پسرش پاسخ داد
:
پدر برو و سیب زمینی هایت را بکار، این بهترین کاری بود که از اینجا می توانستم برایت انجام بدهم.
کلمات کلیدی :
نظرات دیگران ( )
خودمونی...
نویسنده: M.JeYda(شنبه 88/9/28 ساعت 2:5 عصر)
می توانید اوضاع را تغییر دهیدحتی اگر...
وقتی پای صحبت خیلی از هم سن و سال های خودمان می نشینیم، متوجه می شویم که بعضی از آنها دل پرخونی دارند. چنان از اوضاع روزگار گله می کنند که بعضی وقت ها فکر می کنیم هیچ نقطه روشنی در زندگی آنها وجود ندارد. البته درست است که ما جوان ها در زمینه های مختلف با مشکلات زیادی دست و پنجه نرم می کنیم، ولی این مسائل نباید موجب شود که به طور کامل از زندگی نا امید شویم و نگاهمان به همه مسائل تیره و تار و با بدبینی باشد.
شاید بگویید: «ای بابا، من اینقدر گرفتاری و مشکل دارم که دیگه هیچی نمی تونه بهم حال بده!». اما اگر همین حالا به زندگی خودتان با دقت نگاه کنید متوجه می شوید که هر چقدر هم که اوضاع خراب باشد باز هم نکات مثبت کوچکی وجود دارند که می شود به آنها دل خوش کرد. اشکال کار اینجاست که ما جوان ها گاهی اوقات آنقدر به مشکلات و کمبودها فکر می کنیم و آنها را برای خود بزرگ می کنیم که اصلاً موارد مثبت و امیدوارکننده زندگی مان را کاملاً فراموش می کنیم.
اگر مرتباً به کمبودها و شکست ها و ناتوانی هایمان فکر کنیم، به غیر از این که اعصاب خود و اطرافیان مان را خرد کنیم هیچ نتیجه دیگری نخواهیم گرفت، زیرا این طرز فکر موجب می شود ما خود را افرادی ناتوان که مجبورند تسلیم شرایط شوند ببینیم. ولی ما جوانیم، توانایی ها و فرصت های زیادی داریم و می توانیم اوضاع را حتی اگر خیلی هم قمر در عقرب باشد به نفع خودمان تغییر دهیم. اگر انرژی ذهنی خودمان را بر امکاناتی که داریم و موفقیت هایی که در گذشته کسب کرده ایم متمرکز کنیم، به جای آه و حسرت و افسوس سعی خواهیم کرد که مشکلاتمان را حل کنیم.
یکی از علت هایی که موجب می شود جوانان به جای امیدوارانه تلاش کردن گوشه ای بنشینند و فقط غر بزنند، ترس است. ترس از شکست موجب می شود که کلاً دست به هیچ کاری نزنیم. اجازه ندهید ترس شما را تبدیل به یک انسان منفعل کند. برای رسیدن به موفقیت باید از ترس بگذرید. به آرزوها و هدف هایتان فکر کنید و برای رسیدن به آنها برنامه ریزی داشته باشید. حتی اگر در این راه شکست بخورید، احساس خیلی بهتری خواهید داشت نسبت به زمانی که اصلاً تلاشی نکرده اید. یادتان باشد که اتفاقات خوب شانسی به وجود نمی آیند، باید آنها را به وجود بیاورید!
کلمات کلیدی :
نظرات دیگران ( )
روحتان را با نوشتن آرام کنید...
وضعیت بحرانی دنیا، وضعیت طبیعی دنیا است. شما در این وضعیت بحرانی که شکل عادی به خود گرفته است روحتان را با چه آرام میکنید؟ آرام بخش روح شما چیست، مکانهای زیارتی، دیدن یک عکس، خواندن کتاب، پهلو گرفتن کنار ماسههای ساحل و یا...؟
هیچ وقت این نصیحت استادم را از یاد نمیبرم که میگفت: هر وقت خواستی از تمام گرفتاریهای دنیا رها شوی از مسکن روحت استفاده کن. این تحویز همیشه مورد استفاده قرار گرفت و تاکنون که چند ترمی هست سعادت دیدن ایشان را ندارم مؤثر واقع شده.
مدتها در پی پیدا کردن آن بودم که تسکیندهنده من چیست؟ فراوان کندوکاو کردم و هزاران مورد را امتحان. از مدرنترین وسیلهیی که در اختیار داشتم تا قدیمیترین آن. بعد از کمی تأمل و تفکر و تحقق درونی یافتم تنها موردی که مسکن روحم میشود سالهاست در کنارم زیست میکند.
آچار فرانسهیی که همه میتوانند به وسیله آن به سعادت برسند. آن آچار فرانسه، آن معلم و دبیر دلسوز، اکسیر شفابخش، عنصری است به نام نوشتن.
بالاخره یافتم آن گوهر مقصود را. دیگر خیالم آرام گرفت که اکسیرم را پیدا کردم. میتوانم خودم را با آن تسکین دهم. همیشه فکر میکردم که تسکیندهندهها خیلی فراتر از نوشتن هستند اما بعد متوجه شدم که کوچکترین چیزها گاهی میتوانند نقشهای بزرگی را ایفا کنند.
ادامه مطلب...
کلمات کلیدی :
نظرات دیگران ( )
لیست کل یادداشت های این وبلاگ